ماهيت حقوقي خسارت خسارت به طور كلي در حقوق مدني تحت دو عنوان بررسي مي شود : الف) خسارت ناشي از قرارداد ب) خسارت غير قراردادي ( به عبارت ديگر خسارت قراردادي و غير قراردادي ) در تميز اين دو نوع مسئوليت بايد گفت كه مسئوليت در صورتي قراردادي است كه دو شرط در […]
در نتيجه اجرا نكردن تعهدي كه از عقد ناشي شده است بوجود مي آيد . كسي كه به عهد خود وفا نمي كند و به اين وسيله باعث اضرار هم پيمانش مي شود بايد از عهده خسارتي كه به بار آورده است برآيد . ضماني كه متخلف در اين باره پيدا مي كنند ، به لحاظ ريشه تعهد اصلي مسئوليت قراردادي ناميده مي شود . به بيان ديگر مسئوليت قراردادي عبارتست از تعهدي كه در نتيجه تخلف از مفاد قرارداد خصوصي براي اشخاص ايجاد مي شود. تعهدي كه نقض شده و ناشي از قرارداد است تعهد اصلي ناميده مي شود . و تعهدي كه به سبب نقض قرارداد به عهده مديون قرار مي گيرد تعهد ثانوي يا فرعي ناميده مي شود تا از تعهد اصلي متمايز شود .
برعكس در صورتي كه دو شخص هيچ پيماني با هم ندارند و يكي ازآن دو به عمد يا به خطا به ديگري زيان مي رساند مسئوليت را غير قراردادي يا خارج از قرارداد مي نامند .
در واقع مسئوليت قراردادي و قهري دو چهره گوناگون از مسئولیت مدني است كه به دليل پاره اي از اختلاف هاي عملي در دو بخش جداگانه مورد مطالعه قرار مي گيرد .
آثار عقد را به اعتبار اجرائي آن به دو گروه مي توان تقسيم كرد :
۱) آثاري كه همراه با عقد و بي درنگ بوجود مي آيد و با نفوذ عقد ملازمه دارد مانند تمليك عين خـارجي و اسقاط و انتقال دين . اجراي عقد در اين گروه تنها چهره نظري دارد زيرا فرض اينست كه خود به خود آثار قرارداد تحقق پيدا مي كند و نيازي به انجام دادن فعل خارجي ندارد .
۲) آثاري كه به عهده ي يكي از دو طرف يا همراه قرارداد قرار مي گيرد ، تعهدي كه به طور مستقيم از عقد ناشي مي شود و پس از وقوع تراضي بايد اجرا شود و از نظر ارتباط ناگسستني كه با منشأ خود دارد در حكم اجراي عقد است .
بايد افزود كه قرارداد ممكن است هر دو اثر را با هم داشته باشد چنان كه در فروش كالاي خارجي و معين تمليك با عقد انجام مي شود و تسليم بر عهده ي فروشنده باقي مي ماند و فعل خارجي است كه نياز به اجرا دارد .
مبناي نخست مسئوليت قراردادي : وجود قرارداد يكي از مبناي مسئوليت قراردادي است ، زيرا تا قرار داد بين طرف ها منعقد نشده باشد مسئوليت قراردادي موضوعاً منتفي خواهد بود .
البته منظور از قرارداد، عقدي صحيح و نافذ است كه بين متخلف از انجام تعهد و متعهد له منعقد شده است چه اينكه عقد فاسد يا غير نافذ يا اينكه مديون به سببي ازآن بري شده باشد وجود مؤثري در عالم حقوق ندارد تا بتواند زاينده اثر حقوقي باشد و مسئوليت عدم عدم انجام تعهد به موقع را به عهده متعهد قراردادي تثبيت كند .
مسئوليت قراردادي نتيجه تخلف از انجام قرارداد است . خواه تخلف مزبور خودداري از انجام تعهد باشد يا تأخير در انجام تعهد نسبت به زمان مقرر براي آن ، اما گاهي مقصود متعهد له اجراي تعهد اصلي و گاه مطالبه ي خسارت ناشي از آنست .
۱) در صورتي كه در عقد موعدي براي انجام تعهد معين نشده باشد ، اطلاق عقد عرفاً اقتضاي فوريت آن را مي نمايد ، مگر آنكه اوضاع و احوال اقتضاي انجام آن را در موعد ديگري بنمايد .
۲) در صورتي كه در عقد موعدي براي انجام تعهد معين شده باشد متعهد ملزم به ايفاي آن در موعد مزبور خواهد بود .
۳) اختيار انجام تعهد به نظر متعهد له گذارده شده باشد كه در اينصورت متعهد له بايد آن را مطالبه بنمايد .
۴) اختيار انجام تعهد به نظر متعهد گذارده شده باشد در اينصورت مطالبه متعهد له هيچ گونه اثر قانوني ندارد و مي تواند متعهد درهر زمان كه بخواهد تعهد خود را انجام دهد . چنين تعهدي را عده اي از علما باطل دانسته اند .
براي پيدايش مسئوليت متعهد به جبران خسارت ناشي از تخلف در انجام تعهد قراردادي ، لازم است مهلت اجراي قرارداد سپري شده باشد و پيش از آن متعهد له حق مطالبه خسارت ندارد .
ماده۲۲۶ ق م در اين باره مقرر مي دارد « در مورد عدم ايفاي تعهدات از طرف يكي از متعامين طرف ديگر نمي تواند ادعاي خسارت نمايد مگر اينكه براي ايفاي تعهد مدت معيني مقرر شده و مدت مزبور منقضي شده باشد و اگر براي ايفاي تعهد مدتي مقرر نبوده طرف وقتي مي تواند ادعاي خسارت نمايد كه اختيار موقع انجام به او بوده و ثابت نمايد كه انجام تعهد را مطالبه كرده است »
معمولاً انجام اجراي قرارداد به هنگام تشكيل عقد بوسيله طرفهاي قرارداد يا عقد تعيين مي شود . بطور كلي زمان اجراي تعهد قراردادي به سه گونه مشخص مي شود ، با توافق طرفهاي قرارداد به هنگام عقد ، به حكم عرف و يا با تعيين بعدي يكي از طرفها و يا شخصي ثالث .
احراز خوداري گاه بسيار آسان است و بوسيله مديون ابراز مي شود . در تعهدهايي كه موضوع آن انتقال مال يا انجام كار است خودداري مديون اقدام منفي است كه طلبكار نيازي به اثبات آن ندارد و متعهد بايد وفاي به عهد را ثابت كند ولي در تعهدي كه موضوع آن عدم انجام كار است خودداري او اقدامي است مثبت كه بايد بوسيله طلبكار ثابت شود چرا كه اصل عدم انكار متعهد را توجيه مي كند .
خودداري اجراي قرارداد ممكن است ناظر به بخشي از آن باشد ، طلبكار مي تواند از پذيرفتن بخشي از موضوع تعهد امتناع ورزد ( ۲۳۷۳ق.م) ولي گاه تجزيه پرداخت از قلمرو اختيار طلبكار بيرون است . وانگهي در بعضي موارد اجراي بخشي از عقد به سود طلبكار است و اقدام بدهكار را مي پذيرد يا اساس قرارداد انجام مي شود و پاره اي امور جزئي باقي مي ماند .
در اين فرض هر گاه موضوع تعهد تجزيه پذير باشد مسئوليت بدهكار نيز درباره ي بخشي كه اجرا شده است از بين مي رود ولي هر گاه تعهد را نتوان تجزيه كرد اجراي بخشي از آن به متعهد سود نمي رساند و طلبكار مي تواند خسارت عدم انجام تمام تعهد را از او بگيرد . به بيان ديگر ، اجراي بخشي تجزيه ناپذير عقد در حكم خودداري از تمام آنست .
در مورد خودداري از اجراي شروط ضمن عقد، بايد گفت بي گمان اجراي تعهدهاي اصلي بدهكار را از مسئوليت نمي رهاند خودداري از اجراي شرط در حكم عدم اجراي بخشي قرارداد اوست . و خسارت ناشي از آن بايد جبران شود . باضافه اگر شرط انجام نشده از لوازم مقتضاي عقد باشد مسأله تابع مورديست كه تمام عقد اجرا نشده است .
اجراي نادرست و معيب قراراداد در حكم عدم اجراي عقد است و متعهد را مسئول جبران خسارت طلبكار مي كند منتها اگر كيفيت مطلوب ،صرف هزينه اي نچندان گزاف قابل تامين باشد نمي توان متعهد را به خسارت خود داري از انجام تمام تعهد محكوم كرد و بايد مسئوليت امررا به تناسب ضرري كه به طلبكار وارد شده است تعديل كرد .
اثبات خلاف ظاهر در تمام موارد با طلبكار است و او بايد ثابت كند كه آنچه انجام شده با مطلوب قراردادي تفاوت دارد .در مورد نقض اجرا چون خوانده به خودداري تنها پرداخته و كاري مثبت نيز انجام داده است محل تداخل مسئوليت قراردادي و قهري است امري هم نقض عهد مي باشد و هم موجب ضمان قهري .
متعهد بايد مفاد عقد را بهنگام اجرا كند .تأخير در اجراي عقد خود باعث ضمان است و در واقع عدم اجراي موقت آنست در برابر عدم اجراي نهايي .
تأخير در اجراي عقد زماني محقق مي شود كه :
۱) تعهد قابل مطالبه باشد .
۲) تعهد اجرا نشده باشد .
۳) اجراي تعهد هنوز ممكن باشد .
۴) در موارد خاص تعهد مطالبه شده باشد .
بنابراين وضع« تأخير» با اجراي تعهد طلبكار و ناممكن شدن اجراي آن پايان مي پذيرد .در موارد عادي ،اجراي شرطي كه ناظر بر موعد انجام تعهد است چهره فرعي دارد ومطلوب جداگانه ايست كه اگر از دست برود خسارت ويژه خود را دارد . بر مبناي همين تحليل « خسارت تاخير در اجراي تعهد » را از خسارت عدم انجام تعهد جدا كرده اند. تاخير در انجام تعهد خسارت ويژه خود را دارد و با انجام دادن تعهد قابل جمع است ولي خسارت عدم انجام تعهد بدل اصل تعهد است و با آن جمع نمي شود .
به طبق اصل آزادي قراردادي همان گونه كه دو طرف عقد مي توانند ايجاد تعهد كنند حق دارند نتايج تخلف از آن را نيز آزادانه معين سازند و يعني ممكن است در عقد ذكر شود كه ،در صورت تاخير يا عدم انجام تعهد ،مديون هيچ گونه خسارتي به طلبكار ندهد يا مبلغ آن محدود باشد چنانكه از مفهوم ماده ۲۲۱ قانون مدني نيز مي توان درستي اين شرط را اثباط كرد .زيرا اگر التزام به تاديه خسارت منوط به تصريع در عقد يا حكم قانون و عرف باشد طبيعي است كه تصريع به عدم التزام مديون بايد او را معاف كند ،مكر اين كه بتوان اين معافيت را خلاف نظم عمومي دانست .
با در نظر گرفتن مطالب بالا اين سئوال قابل طرح است كه در صورت پيدايش مانع انجام تعهد ،متعهد تا چه اندازه موظف به رفع مانع است و آيا اين تكليف مطلق است يا محدود.در پاسخ به اين سئوال بايد گفت در قانون مقرراتي كه حكم صريحي در اين باره داشته باشد موجود نيست . اما مي توان از تحليل مباني اراده و قصد انشاء در عقد براي اداي پاسخ استفاده كرد. مطابق قاعده معروف تبعيت عقد از قصد ،هيچ شخص را نمي توان به بيش از آنچه به هنگام تشكيل عقد پيش بيني واراده كرده خود را به آن ملتزم سازد،ملزم و موظف دانست . بنابر اين اگر حادث شدن اين وضع فوق العاده به هنگام قرار داد براي متعهد قابل پيش بيني نبوده باشد بي ترديد متعهد التزام خود را به انجام تعهد در اين شرايط اراده نكرده و بدون قصد التزام مزبور ، نمي توان وظيفه اي قراردادي را براي متعهد ثابت دانست .
در نتيجه تعهد متعهد محدود به رفع موانع است .اگر حوادث غير متعارف و پيش بيني نشده مانع انجام تعهد گردد و متعهد اقدام به رفع آن نكند ،او را نمي توان مسئول جبران خسارت عدم انجام تعهد دانست به عبارتي ديگر در صورتي مديون از دادن خسارت معاف مي شود كه وجود اين شرايط را اثبات كند :
۱) علت انجام نشدن تعهد امر خارجي بوده است كه به او نمي توان مربوط كرد .
۲) رفع حادثه اي كه مانع از ايفاي دين شده از قدرت او خارج بوده است .
۳) وقوع آن حادثه قابل پيش بيني نبوده است .
براي اين كه در صورت خودداري متعهد از انجام تعهد يا تأخير در آن خسارت قابل مطالبه باشد ، لازم است شرايطي وجود داشته باشد كه در صورت فقدان يكي از شرايط ، براي متعهدله حق مطالبه خسارت وجود ندارد .
يكي از شرايط مسئوليت متعهد وجود رابطه ي سببيت بين تخلف قراردادي و ورود خسارت به طرف مقابل است .اين شرط هر چند بطور مشخص و سريع از قانون مدني ايران مربوط به اثر معاملات بيان نگرديده امابا مطالعه موادمربوط به خسارات تخلف از انجام تعهد و ار جمله عنوان مبحث دوم مربوط به مواد ۲۲۶به بعد قانون مدني كه با عبارت « در خسارات حاصله از عدم اجراي تعهدات»مشخص گرديده است مي توان در يافت كه وجود واسطه سببيت مزبور براي تحقق مسئوليت متخلف ، ضروري است . همچنين از ماده ۵۲۰ قانون آئيني دادرسي مدني كه ناشي بودن خسارت را از عدم انجام متعهد و يا تأخير درآن لازم براي مطالبه خسارت معرفي كرده است ، لزوم سببيت تخلف از انجام تعهد نسبت به ورود خسارت به دست مي آيد . مفهوم سببيت تخلف از انجام تعهد نسبت به خسارت وارد در صورتي محقق مي شد كه معلوم باشد اگر تعهد اجرا مي شد ، خسارت وارد نمي گرديد .بنابراين اگر معلوم مي شد كه حتي درمدت اجراي تعهد ، عامل خارج از اراده سبب ورود خسارت مي شد متعهد متخلف را نمي توان مسئول جبران خسارت معرفي كرد .
در صورت عدم انجام تعهد يا تأخير در انجام آن متعهد مسئول جبران خسارت است كه به سبب تخلف او به متعهد له وراد شده است به اين ترتيب معلوم است كه اگر عمل متعهد له زيان ديده سبب تمام يا قسمتي از خسارت وارد باشد ، متعهد را نمي توان مسئول آن دانست . گاهي ممكن است عمل خود متعهد له سبب ورود يا تشديد خسارت گردد . در اين صورت متعهد نسبت به آن قسمت از خساراتي كه نتيجه عمل خود متعهد له باشد ، مسئوليت نخواهد داشت . تأثير متعهد له در عدم انجام تعهد و ورود خسارت به دو گونه قابل تصور است يكي اينكه متعهد له با عمل مثبت خويش مانع انجام تعهد گردد . ديگر اين كه متعهد له با خودداري از انجام عملي كه مي توانسته جلو خسارت را بگيرد يا سبب كاهش خسارت گردد اقدام به اين عمل نكرده و زمينه ورود خسارت را فراهم سازد .در اين وضعيت هرگاه متعهدله خود جلو ورود خسارت را با وجود امكان جلوگيري ، نگرفته باشد ، متعهد مسئول نيست و هر گاه عمل متعهد و متعهد له در ورود خسارت ، مشتركاً مؤثر باشد . خسارت وارد بين دو عامل توزيع گردد . زيرا در اين شرايط متعهد را نمي توان نسبت به خسارات ناشي از عمل متعهدله سبب و مقصر دانست . وضعيت و چگونگي تأثير عمل متعهدله د رتشديد خسارت ، در صورت دخالت در ايجاد عامل افزايش خسارت يا خودداري از جلوگيري از آن ، مطابق شرايط و اوضاع و احوال متفاوت است . اما مسئله ي كه در اين جا خود نمايي مي كند اين است كه در اين مورد بار دليل به دوش كدام يك از طرفين است ؟ د رپاسخ به اين سؤال بايد گفت بار دليل بر دوش متعهد است و او بايد دليل بر دخالت متعهد له در افزايش خسارت يا خود داري از جلو گيري از تشديد خسارت را اقامه كند نه متعهد له زيرا فرض اين است كه خودداري متعهد از انجام تعهد و در حقيقت فراهم ساختن منشأ ورود خسارت از سوي متعهد ، تحقق يافته است و متعهد له موظف به انجام عملي در اين مورد نبوده است . در اين وضعيت اصل عدم دخالت عامل ديگر و از جمله عمل متعهد له در افزايش خسارت است كه يك عامل مضاعف است مگر اين كه تحقق اين عامل اثبات گردد .
يكي ديگر از شرايط مطالبه جبران خسارت در صورت انجام عدم تعهد ، قطعي بودن خسارت و پيش بيني آنست . در صورتي كه ورود خسارت به سبب تخلف مشكوك باشد متعهد له نمي تواند جبرا ن آن رادر خواست كند زيرا اصل ، عدم مسئوليت متعهد در برابر متعهد له است . مگر اينكه منشأ مسئوليت يعني سبب ورود خسارت بودن متعهد اثبات گردد . افزون بر قطعي بودن خسارت و لزوم پيش بيني مانع براي مسئوليت متعهد در صورت عدم انجام تعهد يا تأخير در انجام تعهد ، خسارت ناشي از تخلف و كميت يا كيفيت آن نيز بايد بوسيله متعهد ، به هنگام تشكيل قرارداد در حدود متعارف و معقول پيش بيني شود در غير اين صورت نمي توان متعهد را مسئول جبران آن دانست . زيرا منشأ مسئوليت متعهد در تخلف از انجام تعهد ، قصد او به هنگام قرارداد وپذيرش انجام تعهد قراردادي والتزام او به انجام آن است . سئوالی که در اینجا مطرح می شود این است که آيا پيش بيني حدود خسارت كه براي مسئوليت ناشي از تخلف لازم است ، پيش بيني به هنگام انشاي قرارداد است يا پيش بيني در زمان تخلف قراردادي ؟ براي حدود تعهد متعهد ، محدوده ي قصد او را بايد در زمان تشكيل قرارداد كه منشأ تعهد او است مشخص كرد نه زمان تخلف . زيرا وقتي موضوع تعهد و دين محدود به تعهد اراده ي و متعهد است ، پس اگر در زمان تخلف خسارتي بيشتر از ميزان مقصود او از نقص تعهدوارد مي شود جبران اين خسارت از حدود پيش بيني و التزام متعهد بيرون خواهد بود منشأيي براي مسئوليت او نمي توان شناخت . از رابطه سببيت بين تخلف و ورود خسارت نيز نمي توان مسئوليت بيش از اندازه قابل پيش بيني و التزام بزاي متعهد پذيرفت زيرا حوزه مسئوليت قرارداديست و تكيه بر رابطه سببيت بين تخلف و ورود خسـارت مربوط به مسئوليت قهري و غير قراردادي اوست . محدوديت مسئوليت قراردادي به حدود پيش بيني خسارت و اراده ي قراردادي رابطه ي سببيت تخلف را نسبت به زيان خارج از پيش بيني نيز منتفي مي سازد چه اينكه سببيت مزبور به عنوان منشأ ضمان قهري در موردي تحقق مي پذيرد كه متعهد وظيفه خود را ترك كند و در مفهوم سببيت مبتني بر ترك فعل ، وظيفه و تعهد دخالت دارد و بدون آن سبب ترك تعهد براي ورود زيان قابل تصور نيست . بنابراين بايد پذيرفت كه آنچه براي مسئوليت متخلف لازم است ، پيش بيني خسارت به هنگام التزام و تشكيل قراردادست نه در زمان نقض تعهد .
يكي ديگر از شرايط خسارت قابل مطالبه بي واسطه و مستقيم بودن خسارت است . در صورتي كه خسارت ناشي از تخلف از انجام تعهد با واسطه و غير مستقيم باشد متعهد له نمي تواند جبرا ن آن را از متعهد در خواست كند ماده ي ۱۵۲۰ ق.آ.د.م در اين مورد مقرر داشته است « در خصوص مطالبه خسارت وارده خواهان بايد اين جهت را ثابت نمايد كه زيان وارد بلاواسطه ناشي از عدم انجام تعهد يا تأخير آن و يا عدم تسليم خواسته بوده است .
در غير اين صورت دادگاه و دعواي ومطالبه خسارت را رد خواهد كرد » منظور از خسارت بي واسطه يا مستقيم خسارتي است كه نزديكترين نتيجه تخلف از انجام تعهد باشد و امر ديگري واسطه انتساب خسارت به تخلف مزبور نباشد . خسارت با واسطه يا غير مستقيم زياني است كه با واسطه امرديگري كه نتيجه تخلف است به وجود آيد .
مسئوليت ناشي از تأخير مديون در اداي دين پولي : منظور از تأخير تأديه زياني است كه در اثر خودداري مديون از اداي دين پولي خود به طلبكار در زمان مقرر به اين شخص وارد مي شود . ماده ي۵۲۲ ق.آ.د.م تحت عنوان « فصل دوم – در خسارات» مقرر مي دارد « در دعاويي كه موضوع آن دين و از نوع وجه رايج بوده و با مطالبه ي داين و تمكن مديون ، مديون امتناع از پرداخت نموده در صورت تغيير فاحش شاخص قيمت سالانه از زمان سررسيد تاهنگام پرداخت و پس از مطالبه ي طلبكار ، دادگاه با رعايت تناسب تغيير شاخص سالانه كه توسط بانك مركزي تعيين مي گردد محاسبه و مورد حكم قرار خواهد داد مگر اينكه طرفين به نحوه ي ديگري مصالحه نمايند . در ماده ۷۱۹ ق.آ.د.م سابق، خسارت تأخير تأديه ي دين پولي از قرار ۱۲% در سال تعيين شده و مقرر شده بود كه در صورت توافق بر ميزان بيش از ۱۲% طلبكار نسبت به مازاد حقي ندارد و در صورت توافق بر ميزان كمتر و اين به مقدار مورد توافق حق مطالبه دارد . اما در ماده ي ۵۲۲ ق.آ. د.م حاضر نرخ خاصي براي جبران خسارت تآخير تأديه معين نشده است. به اين جهت خسارت مي تواند كمتر يا بيشتر از ۱۲% در سال باشد .ه : پيش بيني فورس ماژور بوسيله متعهد :
يكي ديگر از شرايط مسئوليت متعهد به جبران خسارت ناشي از تخلف انجام تعهد ، بوسيله متعهد ، پيش بيني فورس ماژور يعني مانع انجام تعهد، متعهد را به توان مسئول شناخت لازم است در زمان تشكيل عقد ، پيدايش مانع به هنگام تشكيل قرارداد را پيش بيني كند . منظور از قابل پيش بيني بودن فورس ماژور براي مسئوليت متعهد وجود احتمال مؤثر در اقدام متعارف براي مقابله با آن است . نه هر احتمال ضعيف غير قابل توجه نسبت به فورس ماژور .
يكي ديگر از شرايط مسئوليت متعهد متخلف ، درخواست انجام تعهد قراردادي از سوي متعهد له داراي اختيار تعيين زمان انجام تعهد است . تأخير متعهد در انجام تعهد ، بدون درخواست انجام تعهد از سوي متعهد له در اين مورد سبب مسئوليت متعهد نخواهد بود . زيرا تأخير در انجام تعهد در اين فرض مستند به متهد له است نه متعهد .ماده ي ۲۲۶ ق. م مقرر مي دارد « در مورد عدم ايفاي تعهد از طرف يكي از متعاملين طرف ديگر نمي تواند ادعاي خسارت نمايد مگر اينكه براي ايفاي تعهد مدت معيين مقرر شده و مدت مزبور منقضي شده باشد و اگر براي ايفاي تعهد مدتي مقرر نبوده طرف وقتي مي تواند ادعاي خسارت نمايد كه اختيار موقع انجام با او بوده و ثابت نمايد كه انجام تعهد را مطالبه كرده است » با مطالبه مفاد ۲۲۶ق.م معلوم مي شود كه بار دليل مطالبه تعهد بوسيله متعهد له بر دوش اين شخص خواهد بود و اگر نتواند اثبات كند كه انجام تعهد را از متعهد درخواست كرده است متعهد ملزم به جبران خسارت نخواهد شد. وهمچنين از اين ماده استنباط مي شود كه در صورت واگذار نشدن اختيار تعيين زمان انجام تعهد به متعهد له ، درخواست اجراي تعهد از سوي متعهد له شرط مسئوليت متعهد اينست همچنانكه اين امر از ظاهر قسمت نخست ماده ي ۲۲۶ مذكور كه فقط انقضاي مدت مقرر بين طرفين براي انجام تعهد را شرط مسئوليت متعهد اعلام كرده است بدست مي آيد زيرا زمان اجراي قرارداد بوسيله طرفين به هنگام انشاي قرارداد ، درخواست اجراي قرارداد ونيز قبول آن را بوسيله متعهد ، در بر دارد و درخواست بعدي اجراي قرارداد چيزي جز تكرار خواسته زمان تشكيل قرارداد و امري زايد نمي تواند باشد .
تمامی حقوق این وب سایت محفوظ و متعلق به موسسه حقوقی علی عبدی می باشد